جمعه هفته قبل پای بابام درد گرفته بود و نمیتونست راه بره خب، دیسک کمر داره و عصب ها و سیاتیکش تحت فشاره و ایندفه خیلی اذیتش کرد و مدتی بود که به فکر عمل جراحی بود . خلاصه چه کنم چه کنم تا اینکه رضایت داد دوست دوران خدمتم که ماساژور بودو بگم بیاد ماساژمون بده (بمالتمون ) خلاصه آقا اومد و قرارشد که مثلا من اول ماساژ بگیرم بابام ترسش بریزه تا اومد یه تخت از تو کیفش دراوورد خیلی باحال بود ، فقط این تخت سوراخ دارارو تو فیلمای خاک برسری دیده بودم روغنو دراوورد 76. مهمان ناخوانده
72.خاطرات کنکور و دانشگاه من (1)
68. مردی به نام اوه
تو ,خلاصه ,کنم ,دراوورد ,بابام ,خیلی ,چه کنم ,بگیرم بابام ,بابام ترسش ,ماساژ بگیرم ,اول ماساژ
درباره این سایت